اطلاعات تماس

09155122338

مادر

نام شاعر : حسین وطنپور ازغندی

در زمانهای قدیم بود زنی سرور نام

نسبش بود وطن پور زقومی خوشنام

خانه اش بر سرآن بام گدار ازغند

همچو کاخی که بود بر سر کوهی در بند

باغ  او بود بزرگ و به کنارش حوضی

میوه هایش همه شیرینتر از حلوا جوزی

چون که او بود زنی با خرد و نیک سرشت

باغ او بود نمونه همچو باغات بهشت

همسرش بود حسن از پدری چون عابد

بهر این حرف بود ادمین ازغند شاهد

بود سرور زنی خوش باطن و با اصل و نسب

بچه هایش همگی مثل خودش اهل ادب

طبع او بود بلند همچو مکان خانه

که به بالای گدار بود یکی دردانه

دو پسر داشت یکی اصغر و دیگر اکبر

این یکی اهل سواد و آن یکی اهل هنر

اصغر از بهر سواد رفت از آن آبادی

اکبر اما به سرش بود سر دامادی

بعد مرگ پدرش،گشت انیس مادر

تا نبیند به جهان مادر خود بی یاور

سرنوشت لیک برایش رقمی دیگر زد

شد غروب و ز پسش صبح امیدی سر زد

شده بود شاغل و راهی شده با اهل و عیال

به سوی شهر به صد آرزو و فکر و خیال

روزگاران ز پس هم سپری میگردید

عمرها در گذران بود و زمان بی تردید

در شبی سرد و زمستانی و برفی آخر

خبر آمد که شده موسم هجر مادر

رفت سرور زجهان و به لبش بود این ذکر

درس خواندن بود همواره تو را در سر و فکر

اگر از درس کنی دختر خود را محروم

نیستم راضی، که این ظلم بُوَد بر مظلوم

تو توکل کن و باقی بسپارش به خدا

باشد این کار ببینی ثمرش را فردا

عاقبت نیز چنان میگذرد این دوران

هر شروعی رسد ای دوست به خط پایان

مهر مادر ز پس مرگ ندارد اتمام

دست قسمت برسان شیشه بشکسته به جام

بعد عمری پسر اینک شده همسایه او

آرمیدند کنون در بغل و رو در رو

فرم ارسال نظر

نام و نام خانوادگی *

شماره تماس

آدرس الکترونیک

دیدگاه شما *