
به علت متروکه شدن نسبی این منطقه، به گواه نامش که به «محله کهنه»معروف است.
مهمترین ویژگی مسجد بالا درختهای دو قلوی سرو و کاج آن است. بنابراین درختان زیبا، با وقار و سرفراز حیاط مسجدِ بالا در حقیقت نماد و سمبل ازغند میباشند. زیرا از هر سو و از هر مسافتی که به ازغند نگریسته شود، این «سرو و کاج هم آغوش» جلوه گری میکنند!
ازحُسن اتفاق، نحوه ترکیب و آمیزش شاخ و برگ آنها به گونه ای است، که پرچمی در حال اهتزاز را تداعی میکند. و شاید در گوشِ نسیم هویت ما را نجوا میکند. مسجد نسبت به گذشته هایش علیرغم همۀ ارزشهای تاریخی و سمبلیک، در حال فراموشی است.
اطلاعاتي که ما داريم از اين قرار است که حاج علي محمد جّدخادمي ها در حدود سالهاي 1300 شمسي که صاحب کار شازده ها بوده، در محلي که قبلا همين درخت کاج و سرو فعلي بوده يعني ( عمردرخت ها در سال 1388
شمسي به گفته مرحوم حاج علي خادمي حدود 200 سال ميشود ) مسجد را احداث کرده و سپس در جنب آن حمام را هم درست مي کند .
البته بعداز تکميل و افتتاح مسجد و حمام گويا در موقع احداث مشکلاتي داشته که بزرگ سيد موسوي هاي ازغند به آن اعتراض و در انظار ميگويد که اين مسجد و حمام نماز و غسلش مشکل دارد که شازده اکثر تبار موسوي ها را به دهات کاشمر و دهات طبس تبعيد ميکند.
الله اعلم....
بناي آرامگاه خواجه عبدالرشيد در همين سنه در قبرستان پايين هم از کارهاي حج آقا علي محمد بوده و به دستور شازده که گويا خوابي ديده احداث شده است. يکي ازمشکلات تاريخي روستايمان نداشتن نوشته از گذشته تاريخ پربار ازغند است. آنچه ميگوييم و مينويسيم بر اساس حرفهائي است که سينه به سينه نقل شده.
بدنيست پايان کار حج علي محمد را هم بدانيد. ايشان در سفر حج که آن زمان حدود شش ماه طول مي کشيده در کاظمين بعلت بيماري فوت و اسب و وسايلش را حاج منصور، جدمنصوري ها به ازغند مي آورد.
همزمان باخبر فوت، خداوند پسري هم به آقاعلي محمد ميدهد که اسمش را کاظم ميگذارند. اين پسر فاميلش را از خادمي به آذري تغيير داده و مهاجرت به مشهد مينمايد.
خداوند همه شان را غريق رحمت بفرمايد ....