اطلاعات تماس

09155122338

ازغندی سبز و متحدم آرزوست

نام شاعر : محمد رضا باباغیبی

ازغندی متحد و سبزم آرزوست

ازغندی ام،همین اصالتم آبروست

از باغ های پر از شکوفه در بهار

یا پهنه ی قشنگ دشتهای لاله زار

از آن زمین های نشسته به زعفران

یا که تنور داغی و چندتایی قرص نان

از برف ها و بارش باران به کوه و دشت

یا تلخ و بند و قنات و سدی که کرد نشت

از مردمی که نجیب اند مانند آسمان

یا کودکان و بازیه هفت سنگ بینشان

از "کال کنده" و "گلزیر" و "چهار باغ"

یا "برده" و "کلاته" و "اشکینه" رو اجاق

از "مله احمد" و "خرتووی" و"کال حصار"

یا از "بقرقی" و "دوشاخ" و آن "چنار"

از مشک ماست و قطاب و جیزغله و فتیر

یا از حدیره درویش، قبر و مزار پیر

از آش سبزی و مُولک و حلوا و کف زنی

یا سبزه ای که آخر سیزده گره زنی

از جشن و فشفشه و آتشه شب چراغ

یا مردهای شهیده در جنگه با عراق

از کفتر و گله و چوپان و اسب و خر

یا از "محله"و مِسکه گنجشک و شانه سر

از رودخانه و "بیجه" از چاه موتور حسین

یا از محرم و 'علم' و 'نخل' و شور و شین

از آن حمام و گلخن و نجاری صفر

یا "ارگ" و "بخچگو" و نعل و کتل و خر

از پارک جنگلی و باغه نقی و قرقناس

یا متر حج غلمعلی در این زمینهای قِناس

از "شوچرغو" و "چیله" از برف شیره و جوز

یا ظهر داغ "تموز" و"غطه" درون حوض

از غوزه و گندم دیم و پالیز و خربزه

یا "پیله" و "سو" و "چرخه" و "انقوزه"

از فرشبافی و "پکی"،گندم و داس کند

یا "تیشله" سنگی و قاق و تل و لو و شند

آری ببین که چه زیباست از چشم من وطن

دیگر ز کیش و شمالم حرفی به من نزن

شکر خدا که از این خاکم و همین سخنم

آرید به روستا،چو بمردم ، جسمم و هم گفنم

آه ای صفی ز چه گفتی؟ بردی ز من تو صبر

گریم ز دوری ازغند هر دم مثال ابر

ازغندی متحد و سبزم آرزوست

ازغندی ام همین اصالتم آبروست

فرم ارسال نظر

نام و نام خانوادگی *

شماره تماس

آدرس الکترونیک

دیدگاه شما *