اطلاعات تماس

09155122338

آداب و رسوم

نام شاعر : حسین وطنپور ازغندی

کنون خواهم من از اوصاف ازغند

اگر خواهی بگویم نکته ای چند

ز آداب و رسوم مردمانش

همه بودند بر آن رسم پابند

زمستانها همه کرسی به پا بود

به رویش ململی و کیشته چون قند

نبود اینترنت و گوشی لمسی

به جایش داستان و قصه و پند

همه بر دور کرسی جمع بودند

سر هیچکس نبود در گوشی اش بند

نبود از برق و لامپ و گاز و فندک

نشانی آن زمانها ای خردمند

چراغون بود رسم مردمانش

که در آن هر شبی یکجای جمعند

چه گویم من از آن کلبی قرمه

ندارد قرمه هایش مثل و مانند

انار رسمی و نقشی معروف

که دستان بود از رنگش حنابند

کف و حلوا و شیره بود وافر

مهیا بود اینها تا به اسفند

نبود هم چشمی و بخل و حسادت

نبود هیچکس به چیزی آرزومند

همه در یک اتاق گرم و کوچک

نه چون حالا که در یکجا نگنجند

همه از حال هم آگاه بودند

همه دلها به هم بودند پیوند

چنان از بین رفته این رسومات

که گویی رفته اند که بر نگردند

کند دل آرزوی آن زمان را

نگردد حیف پیر از نو برومند

چنار کهنه چون خشکیده گشته

نمیگردد دگر بار او تنومند

فرم ارسال نظر

نام و نام خانوادگی *

شماره تماس

آدرس الکترونیک

دیدگاه شما *