اطلاعات تماس

09155122338

زمستان

نام شاعر : حسین وطنپور ازغندی

زمستان میرسد از ره کنون آهسته آهسته.

به ازغند برف اهدا کن خدایا چون که شد خسته.

ندارد تاب خشکی را خودت فکری به حالش کن.

بدی از ما اگر دیدی به حق خود حلالش کن.

دلم یک برف میخواهد به زیر کرسی و چایی.

کنار پنجره به به عجب باشد تماشایی.

درختان و زمین گشته سفید و برفی و روشن.

به تن کرده زمین گویی زبرف یک نازنین جوشن.

ز بعدش چند قدم در برف تا باغات فیضلاباد.

که آید خاطرات خوش ز قبلنها مرا در یاد.

از آنجا آیم و بعدش کنم یک کاسه پر از برف.

که حلوا سازم از آنها که حلوایش ندارد حرف.

بریزم شیره در برف و شود مانند حلوایی.

ازین حلوا مکن جانان تو خود را منع و پروایی

فرم ارسال نظر

نام و نام خانوادگی *

شماره تماس

آدرس الکترونیک

دیدگاه شما *